در کارنامه مهدی کلهر، مشاور هنری وزارت آموزش و پرورش در دولت موقت در سال ۵۸، وزیر فرهنگ و هنر در دولت شهید رجایی، معاون سینمایی وزارت ارشاد و مشاور رسانهای رئیسجمهور سابق به چشم میخورد.
پیش از اینکه درباره شورای عالی انقلاب فرهنگی توضیح بدهم باید مختصری از فضای پیش از انقلاب به خصوص پس از سالهای ۴۲ و ۵۰ توضیح بدهم. پس از سال ۴۲ و کشتار وحشیانه مردم توسط رژیم شاه به خصوص از سال ۵۰ به بعد که شاه در رؤیای ورود به تمدن جدید بود و احساس قدرت زیادی میکرد، بسیاری از گروههای مبارز، رفته رفته گرفتار ناامیدی و یأس شده بودند و احساس میکردند دیگر مبارزه فایدهای ندارد. البته گروههای مذهبی به رهبری امام همچنان فعالیت میکردند.
در این شرایط به ویژه از سال ۵۶ به بعد که انقلاب اسلامی و مبارزهها دوباره قوت گرفت، شاه بسیاری از انقلابیون و مبارزان را زندانی کرد.
البته در همین زندانها هم گروههایی مانند انجمن حجتیه و مجاهدین یا همان منافقین امروز، روش امام را قبول نداشتند و حتی به امام ناسزا میگفتند! گرچه پس از پیروزی انقلاب، همین افراد به لطف انقلاب اسلامی آزاد شدند. این افراد پس از آزادی از زندان با رویکردی دوگانه عکس امام را بالا میگرفتند و میگفتند ما هم همراه امام بودیم اما همزمان در خانههایشان علیه انقلاب جلسه میگذاشتند و فعالیت میکردند.
آن زمان منافقین شاید روی هم رفته با احتساب خانوادهشان به هزار نفر هم نمیرسیدند اما به مدد آزادی بیانی که پس از سالها استبداد به وجود آمده بود، در سال ۵۸ توانستند عده زیادی را با خود همراه کنند.
دانشگاه را ستاد عملیات نظامی کرده بودند!
دانشگاه شده بود مرکز نشستهای سیاسی و حزبی این گروهکها. من در آن زمان در آموزش و پرورش مسئولیت داشتم، یادم است دانشآموز دبیرستانی با ژ۳ وارد کلاس شد و به معلم گفت: من انقلاب کردم باید نمره من را بدهی!
تمام این گروهکها در دانشگاه ستاد زدند، ستاد تبلیغاتی که چه عرض کنم، مرکز نظامی تشکیل دادند و شروع کردن به آوردن اسلحههای پر به دانشگاه. در واقع دانشگاه به ستاد عملیات نظامی تبدیل شده بود! یکی از همکاران آموزش و پرورش که در آن زمان مسئول هم بود به من میگفت من در اداره خودم اتاق هم ندارم و اینها همه جا را گرفتهاند.
خود من یک روز از صبح تا شب توسط یکی از این گروهکها گروگان گرفته شده بودم و یک ساختمان را کاملاً در اختیار گرفته بودند. حتی یکی از مسئولان را که معاون آموزش و پرورش بود ۲۰ روز گروگان گرفته بودند. خیلیهایشان هم اصلاً دانشجو نبودند. اینها را میگویم تا زمینههای انقلاب فرهنگی را بهتر تبیین کنم.
در این شرایط بود که انقلاب فرهنگی به وجود آمد. به نظر میآمد که حضرت امام(ره) هدفشان از تشکیل این شورا در نظر گرفتن جامعه و فرهنگ بود اما به واسطه حاد بودن شرایط دانشگاه عملاً تمرکز این نهاد به سمت دانشگاه رفت.
مسئله دیگری که کمتر به آن توجه شده این است که اواخر دهه ۴۰ یک حرکت بسیار هوشمندانه در آموزش و پرورش صورت گرفته بود که در نهایت منجر به تشکیل انجمن اسلامی معلمان کشور شد. حجتالاسلام سیدرضا برقعی که در آموزش و پرورش مسئولیت داشت در کتابهای آموزش و پرورش با زیرکی زیاد، آیاتی از قرآن را انتخاب کرده بود که این آیات روح ظلمستیزانه داشتند. این انجمن در سالهای ۵۷ و ۵۸ به عنوان بازوی امام شناخته میشد؛ گرچه خودشان علاقهای به شناخته شدن نداشتند. در رأس این حرکت خود آقای بهشتی و آقای باهنر قرار داشتند. بعدها همین گروه در جریان انقلاب فرهنگی نقش ویژهای ایفا کردند.
به صورت کلی مبارزههای جریانهای مذهبی از جنس فرهنگ بود، برای همین هم انقلاب ما فرهنگیترین انقلاب جهان است. حضرت امام پس از تعطیلی دانشگاهها اصرار داشتند که قسمتهای پزشکی دانشگاهها هرچه زودتر باز شود. پس از آن هم علوم مرتبط با ریاضیات را مدنظر داشتند. آخرین قسمتی که باز شد هم حوزه علوم انسانی بود.
در مدیریت فرهنگی شما سرباز ساده ندارید
پیش از اینکه بخواهیم در خصوص تأثیرگذاری سیاستهای شورای عالی انقلاب فرهنگی صحبت بکنیم باید به موضوع مدیریت فرهنگی بپردازیم. من یک بحث مفصلی در این خصوص دارم که مختصری از آن را در اینجا میگویم. نکته اول این است که مدیریت فرهنگی با تمام مدیریتهای دیگر مانند مدیریت صنعتی، مدیریت آموزشی و... تفاوت دارد.
به عنوان مثال مدیریت صنعتی با کارگر ساده هم محقق میشود؛ یعنی شما اگر یک سرباز ساده بخش صنعت هم که باشید میتوانید دستورات مقام بالاتر را اجرا بکنید و کار را جلو ببرید.
اما در مدیریت فرهنگی شما سرباز ساده ندارید؛ یعنی شما در امور فرهنگی نمیتوانید ستادی ایجاد بکنید و انتظار داشته باشید دستورات ستاد را همان طور که انتظار دارید سربازان شما اجرا بکنند، این غیرممکن است. بنابراین در قسمت فرهنگ ما کارگر ساده نداریم.
این موضوع به تنوع شخصیتها و جهانبینی شخصی افراد هم برمیگردد. خداشناسی همه افراد لزوماً از طریق توحید مفضل نمیتواند باشد. کسانی که علوم تجربی هستند و غرق در مشاهده و شهود هستند اینها بیشتر خداشناسی شهود میخواهند تا خداشناسی استدلال.
به طور کلی من شورای عالی انقلاب فرهنگی را چه در دوره اول یا دوره دوم و سوم در زمینه سیاسی موفق میدانم اما در آن چیزی که امام از شورا انتظار داشت، یعنی اصلاح رویکردهای اساسی و جهتگیری علوم، در این مسائل نه، تا به امروز ناتوان بوده است. با اینکه بسیاری از افراد آن را میشناسم و میدانم بسیار انسانهای خوبی هستند.
شورای عالی انقلاب فرهنگی در عمل یک شورای سیاسی اجتماعی است
اگر شورای عالی انقلاب فرهنگی از دستورهای کلی عبور کند و به مصداق برسد موفق میشود. زندگی با نفی شکل نمیگیرد. شما اگر به بچه بگویید صبحانه مواد مخدر مصرف نکن و مشروبات الکی نخور بچه این گونه تربیت نمیشود. ما از موقعی که چشممان را باز کردیم دیدیم جلومان نان و پنیر گذاشتند و ما هم صبحانه نان و پنیر میخوریم.
انسان با ارائه الگوی هستها بزرگ میشود. مردم عادی با نگو و نخور تربیت نمیشوند. این یک اشتباهی است که در بین ما جا افتاده است و ریشه آن هم حداقل از زمان صفویه است. ما اول باید امر به معروف بکنیم بعد نهی از منکر. در یک دورهای در زمان صفویه تمام مبلغین فکر میکردند وظیفه آنها فقط نهی است. میگویند این گوشت را نخور حرام است، آن میوه را نخور حرام است! خب اول باید بگوییم چه چیزی بخور بعد برویم سراغ نهی. مرتضی مطهری در جلسات خصوصیاش میگفت این قدر «آشیخ ترمز» نباشید. کمی هم «آشیخ دنده» باشید. (به شوخی میگفت و خودش میخندید).
کلام آخر معتقدم شورای عالی انقلاب فرهنگی در عمل یک شورای سیاسی اجتماعی است. آن بخشی که باید فرهنگساز باشد و مشکلات فرهنگی ما را بگیرد نتوانسته از جنس فرهنگی با امور مواجه شود.
نظر شما